مطالعات نشان میدهند که پیادهروی منظم میتواند افسردگی و غم و اندوه را به حداقل برساند و عملکرد سیستم ایمنی را بهبود بخشد.
آیا میدانستید که مجموعهای باستانی از مسیرهای معنوی از دل اروپا میگذرد؟
مردم مثل رگهایی که به قلب منتهی میشوند، بر سر مقبره سنتجیمز در شمال غربی اسپانیا گردهم میآیند. این مسیرها به کامینوی سانتیاگو یا راه سنتجیمز معروف هستند. هرساله صدهاهزار رهرو از این جاده میگذرند و در همان مسیری قدم برمیدارند که چندین نسل از رهروان روزگار قدیم در آن قدم برمیداشتند. این سنت به قرن نهم باز میگردد که این مسیرها برای اولینبار توسعه پیدا کردند.
این جاده قرنها با ترانهها و قدمهای بیشمارِ رهروان مسیرهای مهنوی دمخور بوده است. سرگذشت زندگیها و سفرها- جسمی و روحانی- با کامینو عجین شده و همچون غبار در دلِ تاریخ جا خوش کرده است. زائران کامینو گذرنامههای ویژهای داشتند که در مسیر سفر به مهرِ اماکن تاریخی مهمور میشدند؛ مثل مناظر، تجربیات و ادراکات درونی که در ذهنِ رهنوردان نقش میبندند.

مردم به دلایل مختلف در مسیر کامینو قدم برمیداشتند. بعضیها راه سنتجیمز را بهعنوان یک چالش فردی در پیش میگرفتند. بعضیها برای فاصله گرفتن از زندگی روزمره و رسیدن به خودشناسی یا کسب دانش و نگرش عمیقتر رهسپار میشدند. و بعضیها نیز مثل همان زائران قرون وسطی پا به این مسیر میگذاشتند: برای رشد معنوی و انجام مناسک دینی.
مسیر آپالاچیا همتای غیرمذهبی و آمریکاییِ کامینو محسوب میشود که ۳ هزار و ۵۲۰ کیلومتر از شرق آمریکا را پوشش میدهد. موسی، مرد جوانی که کل این مسیر را با پای پیاده طی کرده است، به اپک تایمز گفت: «یکی از دلایلی که خیلیها در مسیر آپالاچیا قدم برمیدارند، این است که احساس ناکامی میکنند و دنبال موفقیت هستند. طی کردن مسیر آپالاچیا همان احساسی است که نسبت به موفقیت دارم.»
صرفنظر از انگیزهای که رهنوردان دارند، محبوبیت ادامهدارِ جادههایی مانند کامینو یا مسیر آپالاچیا از مزایای عمیق فعالیتی به سادگیِ پیادهروی حکایت دارد. حتی آنهایی که جرأت قدم زدن در جاده شیبدار و آفتابی کامینو یا درههای ناهموار آپالاچیا را پیدا نکردهاند، به احتمال فراوان به قدرت درمانیِ پیادهروی واقف هستند.
یک تصمیم، مشکل یا درگیری شما را دچار پریشانی کرده است. میروید قدم بزنید تا ذهنتان آرام بگیرد. نور خورشید به نرمی از لابهلای برگها بر جاده میتابد و پرندگان به آرامی آواز سرمیدهند. جریان زندگی آرام میشود. ضرباهنگ قدمها از شما آدمی استوار میسازد و افکار مختلفِ شما را در مسیری واحد به جریان میاندازد. وقتی پیادهروی را به اتمام میرسانید، پریشانی درونی رنگ میبازد یا حتی برطرف میشود. شما طعم برخی از مزایای گوناگون پیادهروی را چشیدهاید.
هنری دیوید ثورو پیادهروی را بهقدری برای سلامتی خود ضروری میدانست که نوشت: «نمیتوانم سلامتی و روحیهام را حفظ کنم، مگر آنکه به دور از هرگونه تعاملاتِ دنیوی، دستکم چهارساعت از روز را- که اغلب بیش از این طول میکشد- صرفِ پرسه زدن در جنگلها و بیشهزارها کنم.»
تحقیقات علمی بر درک شهودی ثورو از مزایای پیادهروی صحه گذاشتهاند. مطالعات نشان دادهاند که پیادهروی میتواند افسردگی، غم و اندوه و اضطراب را به حداقل برساند. گاهی اوقات برای تقویت روحیهتان کافی است ۱۰ دقیقه پیادهروی کنید. با توجه به اینکه پیادهروی جریان اکسیژن را در بدن افزایش میدهد و سطح اپینفرین و نوراپینفرین را به حداکثر میرساند، باعث افزایش انرژی میشود. پیادهروی مداوم به مرور زمان میتواند سطح کورتیزول را کاهش دهد و میزان استرس را به حداقل برساند. محققان همچنین به این نتیجه رسیدهاند که پیادهروی خلاقیت و وضوح فکری را افزایش میدهد.
همه اینها به توجیه این قضیه کمک میکنند که چرا حتی یک پیادهروی کوتاه نیز میتواند در حل مشکلات، تصمیمگیری و رفع معضلات مؤثر باشد. اما پیادهروی غیر از سلامت روان باعث بهبود تندرستی هم میشود. مطالعه دانشگاه هاروارد نشان داد افرادی که روزانه یک ساعت پیادهروی تند میکنند، میتوانند تأثیر ژنهای محرک چاقی را به نصف برسانند. همچنین به نظر میرسد پیادهروی خطر ابتلا به سرطان پستان و درد مفاصل را کاهش میدهد و عملکرد سیستم ایمنی را بهبود میبخشد. مطالعه دیگری نشان داد افرادی که دستکم پنج مرتبه در هفته به مدت ۲۰ دقیقه پیادهروی میکنند، ۴۳ درصد کمتر از افرادی که فقط یک مرتبه در هفته ورزش میکنند، دچار بیماری میشوند.
موسی، کهنهسرباز مسیر آپالاچیا، طی چند ماه پیادهروی طعمِ بهبود قوای ذهنی و جسمی را چشید. او به اپک تایمز گفت: «من میگرن دارم. معمولاً یک یا دو مرتبه در ماه دچار سردرد میگرنی میشوم. در آن پنج ماهی که پیادهروی میکردم، حتی یکبار هم سردرد میگرنی نداشتم. میدانید، اینها به هم مرتبط هستند. نوعی ارتباط متافیزیکی بین ما و زمین (در حین پیادهروی) وجود دارد.»
اینکه پیادهروی آرام و تأملگرایانه سابقاً مرسوم دیگر آن رواج سابق را ندارد، از ترند شدن «پیادهروی خاموش» در شبکههای اجتماعی پیداست. پیادهروی خاموش به منزله این است که بدون عوامل حواسپرتی مانند موسیقی و پادکست قدم بزنید. این عوامل آنقدر رواج یافتهاند که فقدان آنها جای بحث دارد. طنز تلخی که در این مسئله وجود دارد این است که چیزی که هزاران سال بهعنوان یک فعالیت معمولی شناخته میشد، اسم و رسم پیدا کرده و در شبکههای اجتماعی سروصدا به راه انداخته است. با اینحال، دستکم جزو ترندهای سالم و طبیعی شبکههای اجتماعی بوده و خوشفکری را در جامعه اشاعه میدهد.
آگوستین قدیس در پاسخ به پارادوکس زنون، فیلسوف یونانی که حرکت را نوعی توهم میدانست، گفت: «با پیادهروی حل میشود.» ما میدانیم که حرکت حقیقت دارد، زیرا میتوانیم از پیادهروی لذت ببریم.
درسی که از این قضیه میگیریم این است که تجربه عینیِ واقعیتی نظیر پیادهروی گاهاً میتواند بیش از فرضیات بیپایانی که هیچ سنخیتی نیز با واقعیت ندارند، آموزنده باشند. البته این گزاره به شکل شگفتانگیزی به تمام فواید و زیباییهای پیادهروی- که پیشتر از آنها گفتیم- اشاره میکند. گاهی راهحل واقعی برای معضلاتی که با آنها سروکار پیدا میکنیم، این است که بند کفشهای خود را ببندیم و برای پیادهروی بیرون برویم.
مشکلات بزرگتر به پیادهرویهای طولانیتری نیاز دارند. این یکی از دلایلی است که باعث میشود مردم سراغ پیادهرویهای چندهفتهای مانند کامینو بروند که فراز و نشیبها و مشقات و دستاوردهای خود را دارد. بعضیها کامینو را استعارهای از زندگی میدانند. شاید راز حقیقیِ قدرت پیادهروی همین باشد: به ما یادآوری میکند که زندگی مثل یک سفر است. پایان شب سیه سپید است. چشمانداز نصیب کسانی میشود که خودشان را به بالای تپه میرسانند. و شاید مهمتر از همه این نکته را به ما یادآوری میکند که همواره آهسته و پیوسته قدم برداریم.