Search
Asset 2

آمریکا چگونه بر تهدید حزب کمونیست چین و گروه‌های افراط‌گرای اسلامی غلبه خواهد کرد؟

شواهد نشان می‌دهد که در حال حاضر ایالات متحده با دو تهدید عمده مواجه است، یکی تهدید حزب کمونیست چین و دیگری گروه‌های افراط‌گرای اسلامی که به دنبال سازماندهی حملات تروریستی به غرب است.
(FETHI BELAID/AFP via Getty Images)

نویسنده: مریم نیکپور

شواهد نشان می‌دهد که در حال حاضر ایالات متحده با دو تهدید عمده مواجه است، یکی تهدید حزب کمونیست چین و دیگری گروه‌های افراط‌گرای اسلامی که به دنبال سازماندهی حملات تروریستی به غرب است.

بعد از یازده سپتامبر، ایالات متحده برای مبارزه با تروریسم به افغانستان و عراق رفت. با وجود اینکه چالش چین کمونیستی برای آمریکا هنوز مطرح بود، اما به گفته جیمز لوئیس، معاون ارشد مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌المللی، مقامات آمریکایی تصور می‌کردند که با برقراری دموکراسی در افغانستان و عراق، چالش چین کمونیستی برای آمریکا نیز به مرور زمان حل خواهد شد، اما با گذشت دو دهه، شواهد نشان داده که چنین اتفاقی نیفتاده است.

اکنون با خروج نیروهای ائتلاف بین‌المللی علیه تروریسم از افغانستان، نه‌تنها تهدید تروریسم در افغانستان از بین نرفته است، بلکه گزارش‌ها نشان می‌دهد که تمرکز آمریکا بر مبارزه با تروریسم در افغانستان، فرصتی برای چین کمونیستی بوجود آورد تا توان نظامی و اقتصادی خود را در این مدت افزایش دهد.

چین که در زمان حادثه یازده سپتامبر، توان نظامی و اقتصادی قابل رقابت با آمریکا را نداشت و همچنین از نفوذ چندانی در کشورهای دیگر برای ایجاد چالش با آمریکا برخوردار نبود، اکنون با استفاده از طرح کمربندوجاده و برخی حمایت‌های مالی و تجهیزاتی در خاورمیانه، آفریقا و آمریکای لاتین نفوذ قابل توجهی دارد و در تلاش است تا منافع آمریکا را در این مناطق به چالش بکشد.

در حال حاضر ارزیابی‌های اطلاعاتی نیز نشان می‌دهد که دامنه فعالیت‌های گروه‌های افراط‌گرای اسلامی افزایش یافته است. در زمان حادثه یازده سپتامبر، آمریکا با تهدید گروه القاعده مواجه بود، اما اکنون علاوه بر القاعده با تهدید داعش خراسان و نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه نیز روبرو است.

سه برادر؛ القاعده، داعش و طالبان

حبیبه سرابی، عضو مذاکره‌کننده دولت سابق افغانستان گفته است که در واقع طالبان، القاعده و داعش به اندازه‌ای به یکدیگر نزدیک هستند که می‌توان گفت آن‌ها برادر هستند و افغانستان به کانون فعالیت گروه‌های تروریستی تبدیل شده است. 

او روز دوشنبه، ۲۳ سپتامبر در نشست زنان افغانستان در سازمان ملل با بیان این مطلب افزود که طالبان هزاران مدرسه دینی در افغانستان ایجاد کرده‌اند و در حال شستشوی مغزی کودکان و جوانان افغانستان هستند.

به گفته او، این شرایط نه‌تنها برای افغانستان بلکه برای ‌منطقه و جهان خطرناک است. طالبان می‌خواهند ایدئولوژی افراط‌گرایانه خود را نه‌تنها در افغانستان، بلکه در منطقه نیز ترویج کنند.

سخنان حبیبه سرابی براساس گزارش‌های رسمی است که در هفته‌ها و ماه‌های گذشته درباره خطر گسترش فعالیت‌های القاعده و داعش خراسان منتشر شده است.

همچنین گزارش‌های به‌روز شده نشان می‌دهد که القاعده نه‌تنها قدرت خود را از دست نداده است، بلکه بعد از اوت ۲۰۲۱ قدرت خود را احیا کرده و به دنبال سازماندهی حملاتی در غرب است.

نشریه بریتانیایی میرور اخیرا به نقل از منابع خود گزارش داده که به نظر می‌رسد القاعده ۱۰ اردوگاه بزرگ آموزش تروریستی در افغانستان ایجاد کرده و با تعدادی از گروه‌های متنفر از غرب در گوشه و کنار جهان ارتباط برقرار کرده است.

پیوندهای خویشاوندی میان طالبان، القاعده و داعش

براساس گزارش میرور حمزه فرزند ۳۴ ساله اسامه بن‌لادن که قبلا تصور می‌شد، در حمله هوایی آمریکایی در افغانستان کشته شده است، بیشتر وقت خود را در یک مرکز تروریستی در جلال آباد و در ۱۵۰ کیلومتری کابل می‌گذراند. 

براساس این گزارش، او در حال احیای القاعده به قدرتمندترین شکل آن از زمان جنگ عراق است و با رهبران طالبان در ارتباط و همکاری است. او و رهبران طالبان جلسات منظمی با یکدیگر برقرار می‌کنند و ارتباطات عمیقی دارند.

در ادامه این گزارش آمده است که القاعده با داعش خراسان در افغانستان همزیستی، تعامل و همکاری دارد و ارتباطاتش را از طریق ازدواج بین اعضای دو گروه نزدیکتر کرده است. این وضعیت باعث می‌شود تا یک شبکه تروریستی متحد و مهیب ایجاد شود و زنگ خطری برای کشورهای غربی محسوب می‌شود. وضعیت بوجود آمده، بازتاب ائتلاف‌هایی است که توسط رهبران کلیدی گروه‌های تروریستی در گذشته شکل گرفت و بر خطر فزاینده این گروه‌ها تاکید می‌کند.

سارا آدامز، مامور سابق سی‌آی‌ای نیز در این‌باره به تلویزیون آمو گفته است که طالبان و القاعده تقریبا یک گروه هستند. طالبان هرگز روابطشان را با القاعده قطع نکرده‌اند، القاعده و طالبان پیوندهای خویشاوندی و ازدواج بین‌گروهی دارند. حمزه بن‌لادن در ازدواج دوم خود با دختر ملاعمر رهبر سابق طالبان وصلت کرده است. ملایعقوب، پسر ملاعمر که ارتش طالبان را اداره می‌کند، برادر زن حمزه بن‌لادن است در حالی‌که همین ملا یعقوب با دختر ملا برادر ازدواج کرده است. همچنین رهبران حقانی نیز با القاعده وصلت‌های فامیلی کرده‌اند و این ازدواج‌ها و خویشاوندی از دو دهه پیش تاکنون ادامه داشته است.

به گفته او، در چنین وضعیتی، حمزه بن‌لادن می‌تواند در خانه یک حقانی زندگی کند، چون رابطه خونی و خویشاوندی دارد. در سال ۲۰۰۰ روابط میان طالبان و القاعده تا این حد نزدیک نبود.

این مامور سابق آژانس مرکزی اطلاعات آمریکا ادامه داد که گروه حقانی به مدت ۲۰ سال از الظواهری حمایت کرده‌ است و حقانی هرگز اطلاعاتی به سیا درباره مکان سکونت ایمن الظواهری نداد. در واقع اشتباه استراتژیک الظواهری باعث شد تا سیا محل سکونت رهبر پیشین القاعده را شناسایی کند. اشتباه الظواهری این بود که بلافاصله بعد از تسلط طالبان بر افغانستان به کابل رفت و همین باعث شد که آمریکا به راحتی او را پیدا کند و بکشد.

او افزود که طالبان هیچ همکاری با آمریکا برای شناسایی و کشتن ایمن الظواهری نداشتند. زمانی که برادر الظواهری در پایان فوریه درگذشت، طالبان برای او در قندهار مراسم عزاداری برگزار کردند و خانواده الظواهری نیز آمدند و تعداد زیادی از تروریستان نیز به قندهار آمدند. این‌ها نشان می‌دهد که هیچ خصومتی بین القاعده و طالبان وجود ندارد و ادعاها درباره خصومت بین طالبان و القاعده واقعیت ندارد.

او گفت که با وجود تمام شواهد، هر چند سطح تهدید القاعده برای آمریکا بسیار زیاد است و محافل اطلاعاتی آمریکا در این‌باره می‌دانند، اما اکنون تمرکز آمریکا بر تهدید چین کمونیستی است.

با این حال، در زمانی که طالبان در حال ایجاد مراکز آموزشی برای جهادگران القاعده بودند و همچنین داعش در بدنه امارت حضور و نفوذ خود را افزایش می‌داد، پکن برای قراردادهای استخراج معادن افغانستان روزانه با مقامات طالبان ملاقات می‌کرد.

با این وجود رژیم کمونیستی به خوبی می‌دانست که درآمدهای ناشی از استخراج معادن به جیب طالبان و گروه‌های تروریستی هم‌فکر و نظر طالبان می‌رود. در واقع پکن با گسترش مراودات خود با طالبان در عمل نشان می‌داد که نگرانی‌های امنیتی از تبدیل شدن افغانستان به کانون گروه‌های تروریستی ندارد.

همچنین شواهد نشان می‌دهد که در سال‌های منتهی به حادثه یازده سپتامبر و بعد از آن، روابط غیررسمی میان طالبان، القاعده و حزب کمونیست چین وجود داشته است.

تروریسم اسلامی شکلی از تهدید حزب کمونیست چین

مرکز تحقیقاتی جمعیت هشت روز بعد از حادثه یازدهم سپتامبر در مقاله‌ای تحلیلی درباره روابط چین کمونیستی با گروه القاعده و طالبان نوشت که شواهد نگران‌کننده‌ای از روابط میان طالبان و پکن وجود دارد. رژیم کمونیستی چین در جنگ القاعده به رهبری اسامه بن‌لادن با آمریکا نقش کلیدی داشت و از طالبان حمایت تسلیحاتی و فنی می‌کرد. 

چند ماه قبل از وقایع یازده سپتامبر در دسامبر سال ۲۰۰۰ شورای امنیت سازمان ملل به قطعنامه‌ای برای ممنوعیت فروش تسلیحات به طالبان رای داد، تا طالبان را مجبور کند که اردوگاه‌های آموزش تروریستی القاعده را در افغانستان تعطیل کند، اما پکن از رای دادن به این قطعنامه خودداری کرد.

در آستانه حوادث یازده سپتامبر ۲۰۰۱، هواووی که مهمترین شرکت تحت پوشش حزب کمونیست چین است، قراردادی با طالبان برای ایجاد یک سیستم ارتباط نظامی گسترده در سراسر افغانستان امضا کرد.

مرکز تحقیقاتی جمعیت در بررسی‌های خود پیش‌بینی کرد که رژیم چین بی‌سروصدا در حال تجهیز و تقویت تروریسم اسلامی است تا شکل قدرتمندی از تهدید حزب کمونیست چین را نشان دهد.

موسسه تحقیقاتی هادسون در مقاله ای با بررسی سیر تاریخی روابط القاعده با پکن خاطر نشان کرده است که از دهه ۱۹۹۰ میلادی تا سال۲۰۰۶ همکاری و روابط پکن با طالبان و القاعده به قدری نزدیک بود که اسامه بن‌لادن برای چندین سال، چین کمونیستی را متحدی برای القاعده، افغانستان و ایران توصیف کرده بود و در برابر شکنجه و آزار مسلمانان اویغور توسط حزب کمونیست چین سکوت می‌کرد.

زمانی که ائتلاف بین‌المللی به رهبری آمریکا، حکومت طالبان را برانداخت تا نظام دموکراسی در افغانستان بوجود آورد و لانه‌های تروریسم را در این کشور نابود کند، پکن درصدد تداوم روابط خود با طالبان بود، به همین دلیل تا دو دهه بعد به روابط با طالبان به طور پنهان ادامه داد. همزمان حزب کمونیست چین از فرصت بدست آمده استفاده می‌کرد و دور از نظارت ایالات متحده بر قدرت نظامی و اقتصادی خود می‌افزود.

بعد از خروج آمریکا از افغانستان و به قدرت رسیدن مجدد امارت اسلامی طالبان، حزب کمونیست چین برای به رسمیت شناخته شدن امارت اسلامی در محافل بین‌المللی تلاش می‌کرد.

چرا تداوم امارت اسلامی و تروریسم برای حزب کمونیست چین مهم است؟

شاید بتوان پاسخ به این سوال که چرا تداوم امارت اسلامی و تروریست‌ها برای حزب کمونیست چین مهم است، را در تهدیدی یافت که تروریست‌ها برای ایالات متحده و غرب بوجود می‌آورند، اما این بخشی از پاسخ چندوجهی به سوال یاد شده است. 

بخش دیگر پاسخ به این سوال را باید در ماهیت بنیادین تفکر کمونیسم و رادیکالیسم اسلامی جستجو کرد.

در حال حاضر تمامی گروه‌های افراط‌گرای اسلامی شامل طالبان، القاعده و داعش به یک مانیفست مشترک اقتدا می‌کنند و آن مانیفست رادیکالیسم اسلامی موسوم به «نشانه‌های راه» است که سید قطب بنیانگذار آن است. سید قطب همان کسی است که به دلیل الهام از مفاهیم کمونیسم در مانیفست خود، به کارل مارکس رادیکالیسم اسلامی مشهور است.

سید قطب در نامه‌ای که به مناسبت ملی شدن صنعت نفت ایران به آیت‌اله کاشانی نوشت، از نگاهش به اسلام سیاسی و رسیدن به یک جامعه آرمانی مشابه کمونیسم یعنی جامعه بی‌طبقه پرده برداشت.

محتوای این نامه در شماره ۹۵۱ هفته‌نامه «الرساله» تریبون رسمی اخوان المسلمین مصر و در ۲۵ سپتامبر ۱۹۵۱ منتشر شده است. در بخشی از این نامه، سید قطب نوشت: «جامعه‌ای که اسلام به وجود می‌آورد، اگر بر پایه‌ اصول صحیح باشد، جامعه‌ای بی‌طبقه خواهد بود…حکومت مقید است که هر گاه در موازنه ثروت‌ها اختلافی پیش آمد، آن را دوباره تقسیم‌بندی نماید؛ حتی موظف است روش‌هایی برای جلوگیری از پدید آمدن این اختلال- سرمایه‌داری کلان- به کار گیرد. تمام بخش‌های عمومی آن ملی است و مالکیت عمومی دارد و انحصاری نیست.»

سید قطب بعدها پا را فراتر گذاشت و از مشروع نبودن حکومت‌ها در جوامع اسلامی و ضرورت جهاد برای نابودی حکومت‌ها برای تشکیل «امت اسلامی» سخن گفت.

در فصل پانزدهم کتاب شبح کمونیسم در حال حکمرانی بر جهان ما که به ریشه‌های کمونیستی تروریسم می‌پردازد، با اشاره به مستندات منتشر شده، آمده است که قطب با اقتباس از جوهره لنینیسم خواهان تشکیل نسخه اسلامی حزب پیشتاز لنینیست بود. لن ای. رابینسون، دانشیار مدرسه عالی نیروی دریایی در مونتری کالیفرنیا و پژوهشگر مرکز تحقیقاتی مطالعات خاورمیانه در دانشگاه کالیفرنیا-برکلی نوشت: «قطب دقیقا استدلال‌های مشابهی را برای جهان اسلام مطرح کرد … اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان آنقدر گرفتار یک حاکمیت ناعادلانه و ضداسلامی بودند که نمی‌دانستند چه موقع و چگونه باید علیه نظام حاکم برخیزند. از این رو، سازماندهی اقدامات مستقیم علیه حاکمیت مستلزم یک چارچوب جهادی پیشتاز بود.»

در این کتاب هم‌چنین آمده است: «این پیشتاز که از افراط‌گرایان یا به تعریف قطب «مسلمانان حقیقی» تشکیل شده است، یک مأموریت انقلابی دارد و آن آزادی تمام مسلمانان و تمام تمدن بشری است. پیشتاز باید در برابر مسلمانان دروغین سخت‌گیر باشد، از ایدئولوژی اسلامی مبتنی بر تفسیر قطب پیروی کند، ملت جدیدی را بر اساس اسلام‌گرایی برپا کرده و برای اشاعه اسلام در سایر نقاط جهان از خشونت استفاده کند. علاوه بر پیشتاز لنینیستی، نظریه قطب شامل ایده‌های آرمان‌شهری نظیر «برابری اجتماعی» و حذف طبقات اجتماعی می‌شد. این نکات منعکس‌کننده اهداف کمونیسم هستند.»

بر اساس چنین مبنایی، گروه‌های تروریستی می‌توانند علیه کشورهای مسلمان موجود جهاد کنند و همچنین در کشورهای غربی نیز عملیات‌های جهادی انجام دهند. این گروه‌ها خواسته یا ناخواسته در مسیر رسیدن به اهداف نظم نوینی عمل می‌کنند که حزب کمونیست چین می‌خواهد به آن دست یابد، یعنی سرنگونی دموکراسی‌های موجود و از بین بردن نظمی که ایالات متحده در جهان بعد از جنگ سرد بوجود آورد.

می‌توان گفت که در حال حاضر مسئله مهمی که آمریکا را تهدید می‌کند، کمونیسم در دو جبهه است. جبهه اول کمونیسمی است که در قالب حزب کمونیست چین به دنبال سلطه جهانی و تضعیف آمریکا است و جبهه دوم، کمونیسمی است که لباس اسلام را پوشیده است و به دنبال تغییر حکومت‌ها در خدمت نظم جدید است.

دیدگاه ارائه‌شده در این مقاله نقطه نظر نویسنده بوده و لزوماً منعکس‌کننده دیدگاه اپک تایمز نیست.

اخبار بیشتر

عضویت در خبرنامه اپک تایمز فارسی