Search
Asset 2

نگاه من به خلق ثروت، سرمایه‌گذاری و سفته‌بازی

تفاوت زیادی بین سرمایه‌گذاری روی کسب‌و‌کار و سرمایه‌گذاری روی دیگر دارایی‌های مالی وجود دارد.
(Sutthiphong Chandaeng/Shutterstock)

نویسنده: مارک فورد

وقتی به سرمایه‌گذاری فکر می‌کنم- چه سرمایه‌گذاری روی وقت و چه پول- اول از همه این سؤال را از خودم می‌پرسم: چه چیزی وجود دارد که می‌خواهم روی آن سرمایه‌گذاری کنم؟

یک کسب‌و‌کار خصوصی است یا مایکروسافت؟ یک دارایی مالی مثل طلا یا بیت‌کوین است یا اثری هنری؟

دلیل این‌که چنین تمایزی بین این موارد قائل می‌شوم این است که روی طرز فکرم در قبال خلق ثروت تأثیر بسزایی می‌گذارد.

تفاوت زیادی بین سرمایه‌گذاری روی کسب‌و‌کار و سرمایه‌گذاری روی دیگر دارایی‌های مالی وجود دارد.

کسب‌و‌کار چیزی فراتر از یک دارایی مالی است که ارزش آن براساس عرضه و تقاضا تغییر می‌کند. کسب‌و‌کار پویایی دارد و برمبنای انگیزه و نیت جلو می‌رود. به‌عنوان یک موجود طبیعی مثل یک گیاه یا حیوان عمل می‌کند، زیرا موجودی طبیعی است که از مؤلفه‌های طبیعی تشکیل شده است.

کسب‌و‌کار هدفمند است و محصولات و خدمات خود را با هدف سودآوری می‌فروشد. این کار از طریق تغییر و سازگاریِ بی‌وقفه با محیطی که در آن فعالیت دارد انجام می‌گیرد. جریان نقدی، حکمِ جریان خون را دارد. رضایت مشتری هدفِ اجتناب‌ناپذیر و تکاملی آن است و سود معیارِ سنجش سلامت آن محسوب می‌شود.

دارایی‌های مالی مانند طلا یا ارزهای دیجیتال مثل موجودات طبیعی عمل نمی‌کنند. آن‌ها خودآگاه نیستند، هدف ذاتی ندارند و نمی‌توانند سودآوری کنند. ارزش آن‌ها کاملاً به این بستگی دارد که در یک بازه زمانی مشخص چقدر بابت آن‌ها پول می‌دهید.

(Freepik)

سرمایه‌گذاری در مقابل سفته‌بازی

وقتی سهام می‌خرم، یعنی سهام کسب‌و‌کارهای فعال را خریداری می‌کنم. وقتی اوراق قرضه شرکتی می‌خرم، یعنی به آن کسب‌و‌کار وام می‌دهم. من این معاملات را سرمایه‌گذاری می‌نامم. 

وقتی طلا (که خریده‌ام) یا ارزهای دیجیتال (که خریده‌ام) یا یک اثر هنری می‌خرم (که همیشه می‌خرم)، در حال خرید یک دارایی هستم که امیدوارم ارزش آن افزایش پیدا کند. احتمال تحقق این امر ارتباطی با خودِ دارایی ندارد، بلکه به فهم خریداران از ارزش آن بستگی دارد. هرچقدر هم که در تخمین نرخ تقاضای آتی برای آن دارایی باهوش عمل کنم، تصوری در رابطه با تحقق آن ندارم. من چیزی درباره سوابق سودآوری یا نسبت قیمت به درآمد آن نمی‌دانم، زیرا هیچ‌کدام از این‌ها را ندارد. از این‌رو، من این معاملات را سفته‌بازی می‌نامم.

Business man counting dollar banknote - online business concept
(Freepik)

به نظر من، خلق ثروت محتاطانه به منزله اولویت دادن به معاملاتی است که نتایج‌شان نسبتاً قابل پیش‌بینی هستند و این به منزله سرمایه‌گذاری‌هایی است که می‌توانم نسبتاً درک‌شان کنم و درصورت امکان آن‌ها را تحت کنترل دربیاورم.

این دو عامل- دانش و کنترل– هستند که احتمال موفقیتم را در تصمیم‌گیری‌های مالی براساس آن‌ها ارزیابی می‌کنم.

راه دیگری برای تأمل درباره این موضوع وجود دارد و این است که فرصت‌های خلق ثروت را از دریچه افزایش قیمت و درآمد بررسی کنم. وقتی یک اثر هنری یا یک قطعه زمین خشک و خالی می‌خرم، امیدوارم ارزش آن بالا برود. وقتی اوراق قرضه می‌خرم، روی درآمدی که در طول زمان در اختیارم می‌گذارد حساب می‌کنم.

ترجیح می‌دهم ساختمانی داشته باشم که بتوانم آن را اجاره بدهم، تا این‌که فقط یک قطعه زمین داشته باشم؛ زیرا اولی هم درآمدزاست و هم ارزش بالقوه دارد اما دومی فقط از احتمال افزایش بها برخوردار است.

سرمایه‌گذاری‌های مورد علاقه من آن‌هایی هستند که هم افزایش قیمت دارند و هم درآمدزا هستند؛ سرمایه‌گذاری‌هایی که شناخت خوبی از آن‌ها پیدا می‌کنم و دست‌کم تا حدی می‌توانم آن‌ها را تحت کنترل دربیاورم.

(Shutterstock)

این بدین معنی نیست که سفته‌بازی نمی‌کنم. سفته‌بازی هم می‌کنم. اما سعی می‌کنم تعادل بین سرمایه‌گذاری‌ها و سفته‌بازی‌ها را در حدود ۹۰ به ۱۰ نگه‌دارم.

از بین سفته‌بازی‌هایی که در طول این سال‌ها انجام داده‌ام، برخی از آن‌ها- بویژه آن‌هایی که از قدیم ارزشمند بوده‌اند- مطمئن‌تر از بقیه از آب درآمدند. طلا جزو همین سفته‌بازی‌ها است. خرید طلا تجارت نیست. درآمدزایی نمی‌کند. اما همه دنیا آن را ارزشمند می‌دانند و طلا از  دو هزار سال پیش تاکنون ارزشمند مانده است. این امر طلا (و دیگر فلزات گران‌بها) را به لحاظ نظری ایمن‌تر از ارزهای دیجیتال می‌کند. در مورد هنر هم می‌توان همین را گفت.

اما من بین این‌دو هنر را ترجیح می‌دهم، چراکه مطلقاً نمی‌توانم کاری بکنم که روی قیمت طلا تأثیر بگذارد اما راهی وجود دارد (ترویج و تبلیغ) که ارزش اثر هنری‌ام را بالا ببرم.

اگر پرتفوی دارایی‌های مالی‌ام را نشان‌تان بدهم، خواهید دید که ارتباط مستقیمی بین مبالغ سرمایه‌گذاری‌ها و چهار عامل دانش/کنترل و درآمد/افزایش قیمت وجود دارد.

عمده ثروت من در بخش کسب‌و‌کارهای درآمدزا سرمایه‌گذاری شده است. املاک اجاره‌ای در جایگاه بعدی هستند. این‌دو سرمایه‌گذاری هر چهار عامل فوق را در اختیارم می‌گذارند.

بعد از آن- از نظر درصد دارایی خالص- نوبت به پرتفوی سهام می‌رسد که هم درآمدزاست و هم افزایش قیمت دارد. من می‌توانم درباره سهام چیزهایی زیاد بگیرم اما کنترلی روی آن ندارم. سپس نوبت به اوراق قرضه می‌رسد. به این می‌ماند که صاحب یک صاحب کسب‌و‌کار باشید اما افزایش قیمت ندارد.

(Shutterstock)

بعد از سهام و اوراق قرضه هم نوبت به سفته‌بازی‌ها می‌رسد. سفته‌بازی مورد علاقه من هنر است، زیرا همان‌طور که گفتم نکات خوبی درباره اثری که می‌خرم یاد می‌گیرم و می‌توانم تا حدی روی قیمت آن تأثیر بگذارم. بعد نوبت به طلا می‌رسد. من هیچ کنترلی روی ارزش آن ندارم و هیچ درآمدی از طریق آن به دست نمی‌آورم. با این‌که ممکن است ارزش آن ترقی نکند، اما به احتمال زیاد ارزش خود را حفظ می‌کند.

بعد از این دارایی‌ها نوبت به چیزهایی مانند ارزهای دیجیتال و (اگر نهایتاً روی آن‌ها سرمایه‌گذاری کنم) ان‌اف‌تی [دارایی‌های دیجیتال که بر بستر بلاک‌چین ایجاد می‌شود] می‌رسد. این موارد را در انتها آوردم، زیرا کسب‌و‌کار نیستند، سود نمی‌دهند، درآمدزایی نمی‌کنند و احتمال این‌که ارزش آن‌ها ترقی پیدا کند کاملاً از دست من خارج است.

(Shutterstock)

برای اطمینان…

می‌دانم چرا بسیاری از مردم از پیشرفت سریع فناوری که با ایجاد فرصت‌های جدید پول‌سازی مانند ارزهای دیجیتال و ان‌اف‌تی همراه است، هیجان‌زده می‌شوند. ثروت‌های بزرگ همواره از طریق سفته‌بازی بر سر روندهای آتی به دست آمده‌اند. 

اما این در ذات من نیست که از وقت و پول خود به این شکل استفاده کنم. فلسفه خلق ثروت من در یک عبارت بسیار ساده خلاصه می‌شود: «سیلی نقد به از حلوای نسیه است.»

فلسفه من این نیست که خیلی زود ثروتمند شوم. اما مزیتی که دارد، این است که ایمنی نسبی بالایی دارد و تقریباً تضمین می‌کند که ثروت‌تان سال به سال به رشد خود ادامه می‌دهد.

درباره نویسنده:

مارک فورد حرفه نویسندگی را در ۱۱ سالگی با «بهانه‌های آدم مبتدی» شروع کرد؛ یک کتاب خودیاری برای دانش‌آموزان مدرسه‌ای که در گرامر مشکل دارند. این کار آینده‌اش را نشان می‌داد که از او نویسنده‌ای پرفروش ساخت و توبیخ خواهرانِ نه‌چندان مهربانِ مدیریت مدرسه را به همراه داشت. فورد پس از دریافت کارشناسی ارشد از دانشگاه میشیگان، دو سال از زندگی‌اش را در آفریقا به تدریس و نوشتن گذراند. سپس به واشینگتن دی‌سی بازگشت و به‌عنوان نویسنده و درنهایت ویراستار در انتشارات بوتیک مشغول به کار شد. چهار سال بعد به فلوریدا نقل مکان کرد و به‌عنوان سردبیر یک ناشر خبرنامه تجاری شروع به کار کرد و هفت سال بعد از کار دست کشید (برای اولین‌بار). یک سال بعد، به‌عنوان استراتژیست ارشد توسعه به انتشارات آگورا پیوست و بر افزایش آمار خوانندگان از ۱۰۰ هزار نفر به بیش از ۳ میلیون نفر و افزایش درآمد انتشارات از ۸ میلیون دلار به بیش از ۱ میلیارد دلار نظارت داشت. فورد در سال ۲۰۰۰ به نوشتن کتاب و مقاله برای آگورا و جان وایلی و پسران روی آورد. بعضی از کتاب‌های او جزو آثار پرفروش نیویورک تایمز و وال‌استریت ژورنال بوده‌اند.

اخبار بیشتر

عضویت در خبرنامه اپک تایمز فارسی