نویسنده: فیل گورسکی
در دنیای اطلاعات و قانون، چیزی وجود دارد به نام«وظیفه هشدار».
وظیفه هشدار به این معنی است که اگر به اطلاعات قابل اطمینانی (گاهی اوقات، با جاسوسی) دست یافتیم که نشان میداد یک یا چند نفر در معرض خطر هستند، وظیفه داریم به آنها اطلاع بدهیم. حتی اگر خطر افشای اطلاعات حساس وجود داشته باشد، همچنان بهتر است اطلاعرسانی کنیم.
وقتی بهطور مشخص از تروریسم صحبت میکنیم، پای «سطح تهدید ملی» کشورها به میان میآید که معمولاً به واسطه نهادهای اطلاعاتی و براساس ارزیابی آنها از احتمال حمله در بازه زمانی مورد نظر تنظیم میشود. این قضاوت از تحقیقاتی نشأت میگیرد که با استفاده از هوش انسان یا شنود اطلاعاتی انجام میگیرند.
اخیراً چند آژانس امنیتی غربی بهطور علنی اعلام کردهاند که برای حملات احتمالی بیشتر، بویژه در فرانسه، سوئد و هلند، در حالت آمادهباش هستند.
این احساس خطر فزاینده با حمله اخیر داعش خراسان به مسکو مرتبط است که جان بیش از ۱۰۰ نفر را گرفته است و یکی از فجیعترین حملات جهادی چند وقت اخیر در غرب محسوب میشود.
از این گذشته، چندین کشور در ماههای منتهی به تعطیلات کریسمس گذشته تصمیم گرفتند سطح تهدید «متوسط» خود را بالا ببرند تا نگرانی جدی خود را نشان دهند. این کشورها بلژیک، اتریش، آلمان و دانمارک بودند. بسیاری از این تصمیمها تحت تأثیر مناقشه اسرائیل و حماس در غزه و آگاهی از این مسئله اتخاذ شدهاند که جهادیها چشم به اهداف غربی و بویژه نهادهای یهودی دارند. درواقع، قرآنسوزی در برخی از این کشورها به ترس از حملات تلافیجویانه دامن زده است (مرگ دو هوادار فوتبال سوئدی در بلژیک در اکتبر گذشته به احتمال فراوان با خشم ناشی از سوزاندن کتاب مقدس اسلام مرتبط بوده است).
راه دور نرویم. رئیس افبیآی چندی پیش اعلام کرد که تهدید تروریستی در رابطه با غزه «به سطح جدیدی رسیده است.» اینکه افبیآی آشکارا چنین مسئلهای را مطرح میکند، باید جدی گرفته شود: جاسوسها و پلیسها معمولاً اینقدر علنی صحبت نمیکنند.
سطح تهدید تروریسم در کانادا، در مقیاس پنجگانه «بسیار کم» تا «بحرانی»، در سطح سوم است و نشان میدهد که وقوع حمله تروریستی «محتمل» است (کاناداییها طبق معمول همه چیز را سرسری میگیرند!).
این سطح از اکتبر ۲۰۱۴ تغییر نکرده و دولت کانادا نیز دستکم سهبار در سال در تصمیم خود تجدید نظر میکند.
بهطور معمول، سطح تهدید براساس اطلاعات بالا و پایین میشود. این واقعیت که سطح تهدید در کانادا از یک دهه پیش پایین نیامده نشان میدهد که سازمان اطلاعات امنیت و پلیس سوارهنظام سلطنتی کانادا، چیزی در چنته ندارند که نشان دهد سطح تهدید مستلزم تغییر است. آخرینباری که سطح تهدید در این کشور تغییر کرد، آنروزها بود که دو حمله جهادی طی دو روز در اکتبر ۲۰۱۴ رخ داد. یکی در مونترآل و دیگری در اتاوا، که هردو جان نیروهای ارتش کانادا را گرفتند.
در سالهای پس از این دو حمله بزدلانه (قربانیان غیرمسلح بودند و نمیتوانستند از خودشان دفاع کنند)، چندین حمله موفقیتآمیز دیگر در ادمونتون و تورنتو رخ داد و چند حمله نیز خنثی شد (اخیراً در اتاوا).
اما چه میشود اگر دلیل دیگری برای ثابت نگهداشتن سطح تهدید وجود داشته باشد؟ اگر بهجای مسائل امنیتی پای مصلحتاندیشی سیاسی در میان باشد چه؟ (پیشتر شاهد بودهایم که دولت کانادا مسائل امنیتی را نادیده گرفته که برای نمونه میتوان به مداخله چین در انتخابات اشاره کرد.) اگر خشونت جهادی، که باعث نگرانی آمریکا و اروپای غربی شده، از نظر دولت کانادا نامربوط باشد چه؟
پیشتر شاهد بودهایم که وقتی کارمندان دولت و سیاستمداران با وحشت از «تروریسم اسلامی» صحبت میکنند، با اتهام «اسلامهراسی» و «نژادپرستی» مواجه میشوند. آنها عبارت بیمعنی و نادقیق «افراطگرایی خشونتآمیز با انگیزه ایدئولوژیک» را ترجیح میدهند و از مقوله آشکار جهادی اجتناب میکنند.
آیا ممکن است اطلاعات امنیتی بنا به خواست دولت برای لاپوشانی کنار گذاشته شوند؟ یا اینکه همه چیز به فرهنگ اطلاعات بشدت ناپخته کانادا در بالاترین سطح ممکن بازمیگردد ؟ کاش میتوانستم به این پرسش پاسخ دهم.
سخن پایانی اینکه نزدیکترین متحدان ما از چیزی مطلع هستند و آن را با جدیت تمام برای محافظت از شهروندان خود بیان میکنند. کانادا از آنها دنبالهروی نمیکند. شاید ما براستی کمتر در معرض خطر باشیم.
شاید هم اینطور نباشد. با اینحال، کاناداییها شایسته دانستن حقیقت هستند تا مبادا جان بیگناهان به دست جهادیها یا دیگر تروریستها گرفته شود.
نوشته فیل گورسکی، کارشناس تروریسم با ۳۲ سال سابقه در آژانسهای اطلاعاتی در کانادا
نظرات بیان شده در مقاله نقطهنظر نویسنده بوده و لزوماً منعکسکننده موضع اپک تایمز نیست.