آیا هرگز هنگکنگ در طول ۱۵۰ سالی که مستعمرهی بریتانیا بود، دموکراسی داشت؟ البته که نه. ولی چرا به طور ناگهانی دانشجویان معترض جنبش چتر برای دموکراسی در هنگکنگ تظاهرات کردند؟ آیا دموکراسی بسیار محدودی که پکن به هنگکنگ داده است، هنوز از آنچه که بریتانیا به آنها داده بود، بیشتر نیست؟
این تنها استدلالی است که علیه جنبش طرفدار دموکراسی در هنگکنگ مطرح شده است. در اوایل دههی ۱۹۹۰، «کریس پتن»، آخرین فرماندار بریتانیایی، دستور برگزاری انتخاباتی را در هنگکنگ داد که به شهروندان هنگکنگی اجازه میداد که نیمی از اعضای شورای قانونگذاری خود را انتخاب کنند. که البته آن یک نکتهی حاشیهای است.
این استدلال به بهترین شکل در سرمقالهی روزنامهی خلق (پیپلز دیلی) متعلق به دولت مرکزی چین، خلاصه شده است. «این تنها بعد از انتقال بود که به لطف تلاشهای دولت مرکزی چین، هنگکنگ امیدوار شد که در عرض دو دهه قادر خواهد بود مدیر اجرایی خود را از طریق انتخابات همگانی تعیین کند. چه کسی دموکراسی واقعی و چه کسی دموکراسی تقلبی ارائه کرده است؟ این دو را با هم مقایسه کنید.»
مسلماً این استدلال غیرقابل بحث است. دموکراسی که پیپلز دیلی در مورد آن صحبت میکند شامل این میشود که ساکنان هنگکنگی قادر میشوند که از بین نامزدهایی که پکن تعیین کرده است، انتخاب کنند. ولی آیا حتی این دموکراسی بیشتری از آنچه که امپراطوری بریتانیا به آنان داده بود، نمیباشد؟
این نکته شاید درست باشد؛ ولی تنها دلیل آن این بود که حزب کمونیست تهدید کرده بود که در صورت حرکت هنگکنگ به سمت دموکراسی، به آن حمله خواهد کرد. میتوانید ببینید که در دههی ۱۹۵۰ دولت استعماری انگلیس در واقع قصد داشته است که انتخابات دموکراتیک را در هنگکنگ به اجرا بگذارد. اما حزب این نکته را روشن کرد که آنرا تحمل نخواهد کرد.
براساس مکاتبات سیاسی محرمانهی بریتانیا که اخیراً افشا شده است، چین سابقهای طولانی در له کردن دموکراسی در هنگکنگ داشته است. در سال ۱۹۵۸، نخست وزیر وقت چین، «جواِنلای» این ایده را که هنگکنگ میتواند یک دولت خودمختار داشته باشد، «یک نقشه و یا توطئه» خواند که به عنوان یک «عمل غیردوستانه» در نظر گرفته خواهد شد.
پس از آن در سال ۱۹۶۰ یک مقام ارشد چینی در امور هنگکنگ «لیائو چنگ جی» گفت که اگر بریتانیا حق انتخابات به هنگکنگ بدهد، ما در برداشتن قدمهای مثبت برای آزادسازی مستعمره و قلمروهای جدید هنگکنگ تردید نخواهیم کرد؛ با کمک ارتش آزادیبخش خلق چین.
بنابراین اگر آنان آماده بودند که حمله کنند، چرا هرگز این کار را انجام ندادند؟ چگونه رژیم چین راضی شد که یک بریتانیایی هنگکنگ را اداره کند؟ بر طبق این مدارک این به این دلیل بود که آنان میخواستند که بریتانیاییها رونق اقتصادی هنگکنگ را نگه دارند، تا حزب بتواند «از طریق ارتباط و تجارت با مردم کشورهای دیگر، مواد مورد نیاز خود را بهدست آورد.» این کاملاً روشن بود که سیاستهای اقتصادی کمونیست در آن زمان چه تأثیری داشته است… دلیلی وجود دارد که از سالهای بین ۱۹۵۹ تا ۶۱ با عنوان قحطی بزرگ یاد میشود. آنان میخواستند که اقتصاد هنگکنگ تا حد ممکن نیرومند و نه در «وضعیتی نابسامان» بهمانند چین باقی بماند.
و چه اتفاقی افتاد زمانی که دو کشور در مورد بازگرداندن هنگکنگ به چین مذاکره میکردند؟ مسئولان چینی به تهدید دولت انگلیس ادامه میدادند تا از حفظ وضعیت موجود در هنگکنگ، اطمینان حاصل کنند. و زمانی که پکن خواست که انتخابات دموکراتیک را در هنگکنگ اعمال کند، یک مسئول چینی او را «مار» و «فاحشهی هزار ساله» خواند.
یک ضربالمثل قدیمی چینی است که میگوید: «کوهها بلند هستند و امپراطور فرسنگها فاصله دارد.» یک هنگکنگ دموکراتیک و از نظر اقتصادی مستقل میتوانست به همسایگان خود نیز در سرزمین اصلی مانند «شنجن» (محلی که رایانههای اپل ساخته شدهاند) ایدههایی بدهد. شنجن نهتنها به نوبهی خود یک قدرت اقتصادی محسوب میشود، بلکه تمامی استان «گوانگ دونگ» از طریق همان زبان موجود در هنگکنگ به یکدیگر متصل شده است. و همچنین نسبتاً از پکن دور است. اگر زمانی حزب شروع به از دست دادن سلطهی خود در چین بکند، احتمالاً از اینجا شروع خواهد شد.
اجازه دهید خلاصه کنیم. پیپلز دیلی از ما خواست که دو دولت را با هم مقایسه کنیم. پس ببینید؛ از یک طرف مسئولین بریتانیایی بارها خواستند که خودمختاری و دموکراسی را در هنگکنگ اعمال کنند. ولی از طرف دیگر مسئولین چینی مرتباً تهدید کردند که اگر آن اتفاق بیافتد، حمله خواهند کرد. کدامیک دموکراسی واقعی را عرضه کردند؟ پاسخ به این پرسش سخت نیست!
اپک تایمز در ۳۵ کشور و به ۲۱ زبان منتشر میشود.