Search
Asset 2

معمای تاریخی؛ چرا رفتن شاه از ایران، زمینه‌ساز حمله شوروی به افغانستان شد؟

اسناد نشان می‌دهد که بعد از رفتن محمدرضا شاه از ایران، مقامات حزب کمونیست شوروی با این تصور که آمریکا بعد از ایران به دنبال جستجوی پایگاه جدید در افغانستان خواهد بود، به این کشور حمله کردند.
محمدرضا پهلوی شاه ایران و همسرش فرح دیبا در ۲۴ ژانویه ۱۹۷۹ در مراکش (PIERRE GUILLAUD/AFP via Getty Images)

در حالی که حدود ۵۴ روز از آغاز حمله شوروی سابق به افغانستان می‌گذشت، در سی‌ام بهمن ماه سال ۵۸ شمسی، اولین دولت جمهوری اسلامی در ایران آغاز به کار کرد و ابوالحسن بنی‌صدر  به عنوان رئیس دولت انقلابی‌های مارکسیست‌اسلامیست‌ها در ایران قدرت را به دست گرفت. یکسال از خروج محمدرضا شاه پهلوی از ایران می‌گذشت و شاه در این مدت در تبعید به سر می‌برد.

اسناد منتشر شده از مذاکرات دفتر سیاسی حزب کمونیست شوروی نشان می‌دهد که بعد از رفتن محمدرضا شاه از ایران، مقامات حزب کمونیست شوروی با این تصور که آمریکا بعد از ایران به دنبال جستجوی پایگاه جدید در افغانستان خواهد بود، به این کشور حمله کردند.

حکومت شاه، تنها متحد آمریکا در خاورمیانه بود

پیامدهای پایان سلطنت محمدرضا شاه پهلوی بر لشکرکشی شوروی سابق به همسایه شرقی ایران، یکی از معماهای حل نشده یا کمتر توجه شده در تاریخ معاصر است.

فرح پهلوی، همسر محمدرضا شاه و شاهزاده رضا پهلوی در مصاحبه با رسانه‌های غربی بارها به تاثیرات رفتن شاه از ایران به عنوان یک عامل زمینه‌ساز حمله شوروی سابق به افغانستان و گسترش کمونیسم و رادیکالیسم در منطقه اشاره کرده‌اند.

حسین رضایی، جامعه‌شناس و کارشناس مسائل افغانستان در مصاحبه با اپک تایمز می‌گوید که سقوط حکومت محمدرضا شاه پهلوی تاثیر مستقیمی بر لشکرکشی شوروی سابق به افغانستان داشت. در آن موقع حکومت شاه در ایران، توازن قدرت میان بلوک شرق و غرب در منطقه را برقرار می‌کرد. در شرایطی که کشورهای عربی به دلیل بحران فلسطین و اسرائیل روابط خوبی با غرب نداشتند، ایران در زمان حکومت محمدرضا شاه تنها کشور متحد امریکا در منطقه به شمار می‌آمد که توانایی مقابله با توسعه کمونیسم و جریان‌های ناسیونالیستی اعراب را داشت.

پاسخ یک معما؛ اسناد شوروی چه می‌گوید؟

عباس میلانی، استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ ایران که کتاب ها و پژوهش‌هایی در زمینه شاه و دوره انقلاب ایران انجام داده است، به افغانستان اینترنشنال می‌گوید: «من نسخه انگلیسی سند مذاکرات دفتر سیاسی حزب کمونیست شوروی را خواندم. در این اسناد اعضای حزب می‌گویند که با سقوط شاه، مرکز بسیار مهم اطلاعاتی آمریکا و انگلیس در شمال ایران که از آنجا برنامه‌های اتمی شوروی را رصد می‌کردند، بسته شده است. از آنجا که وجود چنین پایگاه‌هایی برای آمریکا ضروری است و پایگاهشان در ایران از دست رفته است، پس آمریکا به افغانستان می‌آید. براساس این اسناد اعضای حزب ادعا می‌کنند که ما شواهدی داریم که سی‌آی‌ای شروع به برقراری تماس‌هایی با برخی رهبران کمونیست در افغانستان کرده‌اند. بنابراین برای پیشگیری از پایگاه گرفتن آمریکا در افغانستان، ما (حزب کمونیست شوروی) باید به افغانستان حمله کنیم. عده‌ای در دفتر سیاسی به انجام چنین حمله‌ای مخالفت می‌کنند و می‌گویند که امکان برد (پیروزی) در این قضیه نیست، اما شوروی با تصور اینکه این حمله برای پیشگیری از نفوذ آمریکا در منطقه لازم است، به افغانستان حمله و نیروهایش را در افغانستان مستقر کرد. آمریکا متوجه شد که گروه‌های اسلام‌گرایی در افغانستان وجود دارند که می‌توانند به شوروی صدمه بزنند، از این گروه‌ها حمایت کرد، هر چند گروه‌های اسلام‌گرا به شوروی صدمه وارد کردند، اما (در مقایسه با شوروی) به افغانستان بیشتر صدمه زدند.»

شاه ایران می‌خواست قدرت را به ظاهرشاه برگرداند

این پژوهشگر ایرانی با اشاره به پیش‌بینی شاه درباره تهاجم شوروی سابق به افغانستان ادامه می‌دهد که دولت شاه در بین سال‌های ۱۹۷۲ تا ۱۹۷۳ نگران نفوذ روزافزون شوروی در افغانستان بود. شاه معتقد بود که اولین کودتا علیه ظاهرشاه توسط داوودخان براساس تمهیدات شوروی صورت گرفته است. او فکر می‌کرد این کودتا بخشی از آغاز تهاجم شوروی به افغانستان است.

میلانی با اشاره به اسنادی که اردشیر زاهدی، وزیر خارجه دوره شاه در اختیار او قرار داده بود، می‌گوید که محمدرضا شاه به دنبال بازگرداندن قدرت به ظاهرشاه بود. او در زمان کودتای داوودخان به شاه افغانستان گفت که به او برای گرفتن دوباره قدرت کمک خواهد کرد و از او خواست که به افغانستان برگردد اما ظاهرشاه پاسخ داد که «من نمی‌خواهم با کمک خارجی به قدرت برگردم.»

به گفته او، محمدرضا شاه در واقع قبل از آغاز حمله شوروی و در زمان کودتای داوودخان تلاش کرد که با برگرداندن قدرت به ظاهرشاه جلوی تهاجم شوروی را به افغانستان بگیرد، وقتی شاه نگرانی‌اش را با کشورهای غربی در میان گذاشت، غربی‌ها هشدارهای شاه را جدی نگرفتند و فکر می‌کردند که شاه اغراق می‌کند. در آن موقع نفوذ کمونیسم در سراسر جهان در حال گسترش بود و افغانستان یکی از مراکز تنش‌ها میان بلوک شرق و غرب بود.

عباس میلانی با استناد به اسنادی که مطالعه کرده، می‌افزاید که داوودخان در همان دوره طی پیامی به سفارت آمریکا به آن‌ها گفت: «مبادا فکر کنید که من از طرف شوروی به قدرت رسیده‌ام. من می‌خواهم افغانستان مستقل ایجاد کنم.»

به گفته حسین رضایی، بعد از جلسه تاریخی داوودخان، رئیس‌جمهور افغانستان با برژنف، دبیرکل حزب کمونیست شوروی سابق که باعث شد داوودخان با خشم جلسه را ترک کند و به سوی غرب تمایل پیدا کند، محمدرضا شاه پهلوی تصمیم گرفت که از دولت داوودخان حمایت کند و به او وعده کمک دو میلیارد دلاری داد تا داوود بتواند، گروه‌های چپ و مارکسیستی را در افغانستان مهار کند. پیش از این، داوودخان که با کمک افسران چپ مارکسیستی به قدرت رسیده بود، گروه‌های چپ و مارکسیستی را «وطن‌پرستان واقعی» می‌خواند، اما بعد از این ماجرا روابط داوودخان با گروه‌های چپ در افغانستان به کلی تغییر کرد.

این کارشناس مسائل افغانستان و منطقه می‌افزاید که در ایران نیز گروه‌های چپ مارکسیستی از جمله حزب توده حملات تروریستی و خشونت‌آمیز علیه حکومت شاه انجام می‌دادند. شاه نمی‌خواست که در همسایگی‌اش کمونیست‌ها قدرتمند شوند، اما سرعت وقایع بعدی نشان داد که حکومت داوود و شاه فرصتی برای همکاری‌های بیشتر بدست نیاوردند و چپ‌ها قدرت را در هر دو کشور همسایه به دست گرفتند.

چگونه طرح دموکراتهای آمریکا برای تقابل مذهب و کمونیسم شکست خورد؟

پایان حکومت شاه در ایران و آمدن دولت انقلابی که با شعارهای مارکسیستی اسلامی به قدرت رسید، ابهامات و سوالاتی را درباره عملکرد دولت دموکرت آمریکا به ریاست جیمی کارتر ایجاد کرد؛ اینکه چرا دولت کارتر از حکومت شاه که متحد آمریکا بود، حمایت موثری نکرد؟ به روایت اسناد منتشر شده از آن دوره دولت کارتر با وادار کردن ارتش شاهنشاهی به مصالحه با انقلابی‌های چپ مارکسیستی و مذهبی باعث شد تا حکومت شاه شانسی برای بقا نداشته باشد.

اسناد منتشرشده از مکالمات و تلگراف‌های دولت آمریکا به سفیر این کشور و بحث‌های صورت گرفته میان شاه و نمایندگان آمریکا نشان می‌دهد که دولت کارتر به شدت، شاه را از اعمال خشونت علیه انقلابی‌ها بازداشته بود و او را برای خروج از ایران تحت فشار گذاشت.

لری الدر، نویسنده محافظه‌کار آمریکایی معتقد است: «کارتر به دلیل اینکه اجازه داد ایران به یک کشور تروریستی اسلامی تبدیل شود، باید به عنوان بدترین رئیس‌جمهور آمریکا شناخته شود … سیاست‌های کارتر باعث تضعیف حکومت ایران در آن زمان (حکومت پهلوی) شد که از متحدان سرسخت آمریکا بود و هم‌چنین موجب حمله شوروی به افغانستان شد و به ایجاد جنبش اسلامی کمونیستی که امروزه همه دنیا را تهدید می‎کند، کمک کرد.»

شاهزاده رضا پهلوی، فرزند شاه ایران در مصاحبه‌اش با یکی از رسانه‌های آمریکایی در نوامبر سال گذشته گفت که دولت کارتر طرحی برای ایجاد کمربند مذهبی در برابر کمونیسم داشت. دولت کارتر بر این باور بود که برای جلوگیری از گسترش کمونیسم در خاورمیانه، یک کمربند مذهبی ایجاد کند، بنابراین از خمینی حمایت کرد. اما آن‌ها نمی‌دانستند سرویس اطلاعاتی شوروی یعنی کاگ‌ب، در همان زمان بیش از چهل هزار ایرانی را تحت کنترل خود داشتند که بیشتر این افراد لباس آخوندی می‌پوشیدند و در شهرهای مشهد، اصفهان و سایر شهرها پیش‌نماز مساجد بودند. کمونیسم در آنجا بود.»

دولت کارتر تصور می‌کرد که با پایان حکومت شاه ایران، آمریکا ضرر بزرگی نخواهد کرد و طرح کمربند مذهبی را برای مقابله با کمونیسم به کار خواهد گرفت. به همین دلیل برای مقابله با حمله شوروی به افغانستان از گروه‌های اسلام‌گرا حمایت کرد.

به گفته عباس میلانی، انقلاب ۵۷ در ایران آغازگر موج جدیدی از اسلام‌گرایی سیاسی در منطقه شد. در واقع شکل‌گیری رادیکالیسم اسلامی ارتباط تنگاتنگی با انقلاب ۵۷ دارد. بسیاری از بی‌ثباتی‌های افغانستان ریشه در این انقلاب دارد.

او می‌افزاید: «بر اساس نوشته‌های بن لادن و دیگر رهبران گروه‌های رادیکال اسلامی که به تشکیل القاعده و طالبان کمک کردند، پیروزی «مسلمانان رادیکال در ایران» به آن‌ها این قوت قلب را داد که آن‌ها هم می‌توانند با «ابرقدرت شوروی» و «ابرقدرت امریکا» بجنگند.»

اخبار بیشتر

عضویت در خبرنامه اپک تایمز فارسی