کارشناسان میگویند که کار استخراج وسیع معادن لیتیوم افغانستان در کوتاهمدت امکانپذیر نیست این نکتهای است که طالبان و رژیم کمونیستی چین اطلاع دارند، اما در پشتپرده این ماجرا، هدفهای دیگری دنبال میشود.
دو هفته پیش، وزارت معادن و پترولیوم طالبان از علاقهمندی یک شرکت چینی موسوم به گوچین برای سرمایهگذاری دهمیلیارد دلاری در معادن لیتیوم افغانستان خبر داد. بعد از انتشار این اعلامیه، هیچ خبری از امضای توافق یا قرارداد بین دو طرف تاکنون گزارش نشده است.
کارشناسان بخش معادن میگویند که طالبان با توجه به پیشینه چند دهه در بهرهبرداری غیرقانونی و قاچاق سنگهای معدنی، این روش را برای کسب درآمد فوری در کوتاهمدت دنبال خواهند کرد. رژیم چین نیز با استفاده از قراردادهایی تحت پوشش فعالیت اقتصادی در افغانستان به دنبال گسترش نفوذ منطقهای خود است.
کنترل منطقهای
آبیشک داربی، همکار پژوهشی برنامه تحقیقاتی چین در مرکز تحلیل و استراتژی مستقر در دهلی نو (CCAS)، در ایمیلی به بخش انگلیسی اپک تایمز در اینباره خاطرنشان میکند که چین یکی از اولین کشورهایی است که از طالبان برای تشکیل دولت بعد از خروج نیروهای آمریکایی حمایت کرده است.
او ادامه میدهد که رژیم چین میخواهد منطقه (افغانستان و آسیای مرکزی) را کنترل کند.
بهگفته وی، افغانستان برای چین مهم است؛ زیرا قلمرو سرزمینی طرح کمربند و جاده از این منطقه میگذرد و یک افغانستان صلحآمیز شرایط مساعدی را برای رشد و پیشرفت این طرح ایجاد میکند.
این پژوهشگر میگوید که علاقه چین به منطقه چیز جدیدی نیست. در سال ۲۰۲۱، دو شرکت چینی برای انجام تحقیقات فنی و بازرسی معادن لیتیوم و طلا به غزنی فرستاده شدند.
درحالیکه ذخایر لیتیوم چین رو به اتمام است، ذخایر افغانستان مورد بهرهبرداری قرار نگرفته است. به گفته داربی، پنج شرکت چینی دفاتر نمایندگی خود را در افغانستان ایجاد کردهاند و حدود ۲۰ شرکت چینی در مورد پروژههای لیتیوم تحقیق کردهاند.
اولین معدن لیتیوم در سال ۲۰۱۳ در شهر غزنی کشف شد. این معادن معدنی کمیاب در پنج منطقه در افغانستان واقع شدهاند، شامل ولایت/ استان هرات، دره شوریاک، ولسوالی/شهرستان تگاب در ولایت کاپیسا، ولسوالی ناور در ولایت غزنی و بدخشان.
داربی میافزاید که حکومت طالبان در حال حاضر از سرمایهگذاری چین در بخش استخراج معادن افغانستان حمایت میکند و دو شرکت بزرگ استخراج معدن لیتیوم چین یعنی تیانچی و گانفنگ قبلا معادن لیتیوم را در افغانستان بررسی کردهاند.
وزارت معادن و پترولیم طالبان در اعلامیه مطبوعاتی اخیرش گفت که چینیها پیشنهاد توسعه سه پروژه زیربنایی را دادهاند: تونل سالنگ که شمال افغانستان را به کابل وصل میکند، شاهراه نورستان که کنر را به لغمان وصل میکند و پروژه بند برق.
گذرگاه سالنگ شاهراهی استراتژیک و پرتردد در شمال افغانستان به شمار میرود که در نزدیک درهها و کوههای هندوکش و در مسیری صعبالعبور واقع شده است. در بحبوحه جنگها در افغانستان، تصاحب این شاهراه اهمیت تعیینکنندهای در پیروزی طرفین جنگ داشته است. اولین ساخت و ساز برای شاهراه سالنگ در سراسر کوههای هندوکش که شامل ایجاد یک تونل به طول ۱.۷ مایل در گذرگاه سالنگ در ارتفاع ۳۴۰۰ متری از سطح دریا بود، توسط شوروی سابق در دهه ۱۹۶۰ انجام شد.
ماهر سعادت، کارشناس اقتصادی در این زمینه میگوید: «امروز طالبان مسیرهای مهم مواصلاتی را برای جابجایی جنگجویان و تدارکات در سراسر افغانستان در دست دارند. آنها کنترل کامل گذرگاه سالنگ را در اختیار دارند که برای عملیات نظامی طالبان ضروری است.»
وی با اشاره به درخواست شرکت وابسته به رژیم چین برای توسعه شاهراه سالنگ و نورستان و ساختن بند برق اظهار میدارد که توسعه شاهراه نورستان و بند برق فرصتی را برای طالبان فراهم میکند تا زیرساختهای منطقه را کنترل کنند و از این طریق مردم محلی را تحت نفوذ خود درآورند.
طالبان سال گذشته اعلام کرده بودند که تعرفههای حملونقل کالا مبلغ ۳۴۱ میلیون دلار را به خزانه این کشور تزریق میکند. سعادت میگوید که پروژههای پیشنهادی چین میتواند از طریق مالیات و اخاذی نیز درآمد ایجاد کند تا برای تامین مالی فعالیتهای طالبان و تحکیم قدرت آنان استفاده شود.
داربی نیز در اینباره میگوید که با پروژههای زیربنایی بیشتر چین، این احتمال وجود دارد که چینیها نیروهای طالبان را برای بهبود دستگاه امنیتی خود در مدت زمان کوتاهی آموزش دهند، درحالیکه امکان اعزام نیروهای امنیتی چین به منطقه نیز وجود دارد.
منافع درازمدت رژیم چین
کارشناسان معتقدند که مفاد پیشنهادی شرکت چینی گوچین برای توسعه زیربناها در افغانستان موضوعی نیست که بتوان در کوتاهمدت به آن دست یافت. در طرح کمربند و جاده، معاملههایی که رژیم چین با سریلانکا و پاکستان انجام داده است، این دو کشور را در «تله بدهی» گرفتار کرده است. آنها بهخاطر بدهیهای سنگین، توان تادیه را ندارند و اکنون مجبورند امتیازاتی شامل کنترل تاسیسات زیربنایی و منابع طبیعی را به حزب کمونیست چین واگذار کنند. از این رو، این امکان وجود دارد که افغانستان نیز در دوره حکومت طالبان در تله بدهی رژیم چین گرفتار شود.
حسین پنجابی، معین/ معاون سابق وزارت معادن و پترولیم افغانستان به بخش فارسی اپکتایمز در اینباره میگوید: «بهرهبرداری از منابع و منافع معدنی افغانستان، بدون داشتن یک طرح جامع و کامل از وضعیت زیربناهای اولیه مانند، جادههای ترانسپورتی معیاری/استاندارد، خطوط ریلی و برق غیرممکن است. به همین دلیل تمام فعالیتهای وزارت معادن و پترولیم در ۲۰ سال دوره جمهوریت ناکام بود و به همین شکل در دورههای بعد نیز ناکام خواهد بود. هیچ بعید نیست که چین جدیتی برای کار بر روی منابع معدنی افغانستان با همکاری گروه طالبان نداشته باشد، حتی اگر افغانستان را شامل طرح یک کمربند یک جاده کند.»
بهگفته وی، هر چند چین به منابع معدنی افغانستان نیاز شدید دارد؛ چون منابع معدنی افغانستان کاملا دستنخورده است و بعضی از عناصر و فلزات محدود و کمیاب جهان در افغانستان یافت میشود… اما در حال حاضر نیازمندیهای سیاسیاقتصادی گروه طالبان، چین را هم به منافع سیاسی آن کشور در افغانستان و هم به منافع اقتصادی آینده آن دلگرم کرده است.
کلید آسیای مرکزی
کارشناسان میگویند که توسعه زیرساختهای پیشنهادی از طرف شرکت چینی به بهبود ارتباط افغانستان با آسیای مرکزی کمک میکند و به نفع چین است.
بهگفته ماهر سعادت کارشناس مسائل افغانستان، چین با پیشنهاد تعمیر و توسعه گذرگاه سالنگ در هفت ماه، یک مسیر مهم مواصلاتی را به طالبان پیشنهاد میکند که کابل را از طریق حیرتان به بازار آسیای مرکزی متصل میکند.
حیرتان شهری در شمال ولایت/ استان بلخ و هم مرز با ازبکستان، یکی از همسایگان شمالی افغانستان است. حیرتان یک گذرگاه مهم تاریخی است که روزگاری شاهد خروج نیروهای شوروی سابق بود و یک دهه بعد در سال ۲۰۰۱ نیروهای آمریکایی از همین گذرگاه وارد افغانستان شدند و حکومت امارت اسلامی طالبان را سرنگون کردند. اکنون دو دهه بعد، رژیم چین میخواهد از این مسیر راه خود را به سوی آسیای مرکزی باز کند.
منافع سیاسی پکن
رسانه فارینپالیسی در تحلیلی معتقد است که رژیم چین در حال حاضر نیاز ضروری به منابع طبیعی افغانستان ندارد، اما میخواهد با بستن قرارداد برای معادن افغانستان، دسترسی دیگران را به این منابع محدود و در عوض دسترسی آینده خود را در درازمدت به این معادن تضمین کند.
به نوشته این رسانه، در حال حاضر حضور پکن در افغانستان بیشتر جنبه سیاسی در کوتاهمدت دارد.
جاوید نورانی، کارشناس معادن به فارینپالیسی میگوید که طالبان در موقعیتی نیستند که در مورد یک قرارداد بزرگ با طرف چینی مذاکره کنند؛ زیرا آنها اطلاعی از پیچیدگی مذاکرات قرارداد ندارند، آنهم در شرایطی که چارچوبهای قانونی این قراردادها واضح نیست و سازوکار مشخصی برای قراردادها وجود ندارد.
به گفته وی، در حال حاضر هر چند که افغانستان با عنوان کشوری خسته از نیم قرن جنگ و فقیر و گرسنه شناخته میشود؛ اما (با توجه به توافقات با رژیم چین) بیشتر از آنکه طالبان در آینده این کشور نقش داشته باشد، جاهطلبیهای پکن آینده سیاسی و اقتصادی این کشور را تعیین خواهد کرد.
پیشینه استخراج معادن و نقش چین
در ماه جدی/دی سال گذشته، مسئولان ریاست معادن و پترولیم غزنی از تمایل دو شرکت چینی برای سرمایهگذاری در معادن لیتیوم ولسوالی/شهرستان زرکشان و ناهور این استان خبر دادند. آنها همچنین گفتند که ۲۵ معدن دیگر در استان غزنی نیز در حال استخراج است.
حسین پنجابی معاون پیشین وزیر معادن میگوید که ادعاهای طالبان درباره استخراج معادن افغانستان غیرفنی است؛ چون استخراج صنعتی و مکانیزه شده معادن نیاز به میلیونها دلار سرمایه، ماشینآلات سنگین و فناوری روز دارد، درحالیکه در گذشته استخراج غیرفنی و به شیوههای بسیار ابتدایی از معادن وجود داشت.
به گفته وی، اینکه طالبان میگویند که ۲۵ معدن در حال استخراج است، منظورشان درباره معدن طلای غزنی است که برخی از افراد در ۲۵ قسمت از این معدن شروع به استخراج غیرفنی کردهاند که جز تخریب محیط زیست و تخریب معادن هیچ سودی ندارد.
وی با اشاره به قراردادهای رژیم چین با دولتهای گذشته افغانستان خاطرنشان میکند که: «در زمان نظام جمهوری در افغانستان به جز قراردادهای مس عینک و نفت آمودریا، هیچ رابطه معدنی دیگری وجود نداشت. البته از طرف شرکتهای مختلفی در چین، بارها پیشنهادات مختلفی در مورد همکاری با وزارت معادن و پترولیم داده میشد؛ اما بخاطر تجربه بد قرارداد مس عینک، هیچ کسی در حکومت علاقهمندی به تعامل با چین را نداشت. از طرفی، همکاری با چینیها، کار آسانی نیست، به نظر من در چین تمام شرکتهای به ظاهر خصوصی، در واقع خصوصی نیستند، بلکه حزب کمونیست چین بر تمام آنها بخصوص در سرمایهگذاریهای برونمرزی نفوذ سیاسی دارد و این باعث میشود که روند تصمیمگیری بسیار پیچیده باشد.»
پنجابی میگوید که در زمان انعقاد قرارداد مس عینک با طرف چینی، آثاری باستانی از دوره بودیسم از جمله تندیسهای بودایی بر روی بخشی از ذخیرههای معدنی مس عینک کشف شد که کار استخراج را برای شرکت چینی دشوار کرد؛ چون کمپینهای بزرگی برای حفظ آثار باستانی راهاندازی شد و موضوع اهمیت جهانی پیدا کرد و همین باعث شد که یونسکو وارد عمل شود.
وی میافزاید که برخی اتفاقات امنیتی نیز در مس عینک بوجود آمد که باعث توقف کار شرکت چینی شد؛ اما دولت وقت افغانستان با اعزام ۱۷۰۰ نیروی امنیتی و احداث برجهای نگهبانی به طرف چینی، تضمین امنیتی داد، اما بهانههای شرکت چینی در حال افزایش بود و نهایتا معدن مس عینک استخراج نشد.
وی با اشاره به تفاوت رویکرد پکن با دولت پیشین افغانستان و طالبان میگوید که گروه طالبان هر نوع پیشنهاد سرمایهگذاری در معادن از طرف چین را با پیشانی باز پذیرفته است که دلایل مختلفی دارد، یک دلیل آن به لابیگری رژیم چین از طالبان برمیگردد. امروز در عدم حضور طالبان در نشست قطر، چین تا حدودی صدای طالبان شده و خواهان تعامل جامعه جهانی با آن گروه است، بنابراین واگذاری قراردادهای معادن، در بدل/ ازای لابیگری چین برای طالبان از کمترین امتیازاتی است که در حال حاضر طالبان میتواند به چین پیشکش کند و البته نیاز شدید و فوری گروه طالبان به درآمد از معادن، دلیل دیگری است که به این زودیها به آن نمیرسد.
به گفته این مقام پیشین، چین نگاه عمیق، درازمدت و به مراتب استراتژیکتری به منافع اقتصادی از معادن افغانستان دارد که ممکن است طالبان از آن غافل باشند.