برخی تحلیلگران مسایل چین و آمریکا معتقدند که حادثه ۱۱ سپتامبر باعث شد که آمریکا اولویتهای خود را از حزب کمونیست چین به تروریسم تغییر دهد و همین فرصتی برای پکن بود تا دور از توجه آمریکا به سرکوب هر چه بیشتر گروههای عقیدتی و افزایش توان نظامی و اقتصادی خود بپردازد.
حملات یازده سپتامبر به مجموعه حملات انتحاری به اهدافی در سه شهر آمریکا گفته میشود که در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به وقوع پیوست. نوزده نفر از اعضای وابسته به القاعده، چهار هواپیمای مسافربری در ایالات متحده را ربودند و دو هواپیما را به برجهای دوقلوی تجارت جهانی در نیویورک کوبیدند. هواپیمای سوم به پنتاگون اصابت کرد و چهارمی در پنسیلوانیا واژگون شد. قرار بود تروریستهای انتحاری با این هواپیما به کنگره آمریکا حمله کنند.
براساس آمارهای رسمی حدود سه هزار نفر در جریان این حملات کشته شدند.
قدرتمند شدن «دشمن اصلی آمریکا»
در آوریل سال ۲۰۰۱ یعنی چند ماه قبل از حادثه یازده سپتامبر، یک جت جنگی چینی با یک هواپیمای شناسایی آمریکا در سواحل چین برخورد کرد و نیروهای آمریکایی را مجبور به فرود اضطراری در خاک چین کرد. پکن نیروهای آمریکایی را به مدت ۱۱ روز بازداشت و قبل از تحویل، این هواپیما را به دقت بازرسی کرد.
این اتفاق و شواهد پیش از آن، جورج دبلیو بوش را به این نتیجه رساند که دیدگاهش در مورد اینکه دشمن اصلی آمریکا، چین کمونیستی است، ارزیابی درستی است و باید اولویت سیاستهای خود را به نظارت بر فعالیتهای حزب کمونیست چین و کنترل این حزب بگذارد.
او در جریان مبارزات انتخاباتی در سال ۲۰۰۰ خواهان تغییر روایت آمریکا از چین کمونیستی شد و در انتقاد از بیل کلینتون که پکن را «شریک استراتژیک» خوانده بود، گفت که رژیم چین «رقیب استراتژیک» آمریکا است، اما حادثه یازده سپتامبر این معادله را تغییر داد و دولت آمریکا وادار شد که مبارزه با تروریسم بخصوص القاعده را اولویت سیاست خارجی و دفاعی خود قرار دهد.
شبکه انبیسی نیوز به نقل از کیشور محبوبانی، سفیر سابق سنگاپور در سازمان ملل نوشته است که حادثه یازدهم سپتامبر، یک هدیه ژئوپلیتیکی باورنکردنی به چین کمونیستی بود. تمرکز ایالات متحده بر جنگ علیه تروریسم اشتباه بزرگی بود، زیرا پکن، چالش واقعی علیه آمریکا بود.
این شبکه افزوده است که تولید ناخالص چین از یک تریلیون و دویست میلیارد دلار در سال ۲۰۰۰ به ۱۴ تریلیون و ۷۰۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۰ رسید.
محبوبانی در کتاب «آیا چین پیروز شد؟» نوشت در زمانی که آمریکا مشغول جنگ با تروریستهای اسلامگرای افراطی بود، چین مشغول تجارت و افزایش قدرت اقتصادیاش بود.
کارشناسان میگویند در حالیکه ایالات متحده در مبارزه با شبهنظامیان اسلامگرا در افغانستان، عراق و جاهای دیگر گرفتار شده بود، قدرت اقتصادی و نظامی چین به طور تصاعدی افزایش یافت. پکن زرادخانه موشکیاش را ایجاد کرد. دامنه نفوذ خود را در دریای چین جنوبی با ساخت جزایر مصنوعی افزایش داد. مالکیت معنوی را در مقیاس وسیع به سرقت برد و تاکتیکهای تجاری غارتگرانه را دنبال کرد.
به گفته کریگ سینگلتون از بنیاد دفاع از دموکراسیها، بعد از یازدهم سپتامبر، پکن متوجه شد که تمرکز استراتژیک واشنگتن، ۳ هزار مایل از دریای چین شرقی و از تنگه تایوان دور میشود و به افغانستان تمرکز میکند. این فرصتی بود برای توسعه بیسروصدای تواناییهای نظامی به شدت سرکوبگرانه که برای گسترش قدرت آن در شرق آسیا طراحی و در نظر گرفته شده بود.
جیمز لوئیس، معاون ارشد مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی، یک اندیشکده در آمریکا گفت که حملات ۱۱ سپتامبر اهداف چین را تغییر نداد، اما برای حزب کمونیست چین فرصتی ایجاد کرد تا شکاف قدرت با رقیبش آمریکا را کاهش دهد، در حالیکه جنگ با تروریسم باعث شده بود که آمریکا بر رژیم چین نظارتی نداشته باشد.
آنتونیو گراسفو، تحلیلگر مسائل چین در گفتگو با اپک تایمز، تهدید اول آمریکا را چین کمونیستی دانست و افزود که بعد از حزب کمونیست چین، افراطگرایی اسلامی تهدید آمریکا به شمار میرود.
برخی کارشناسان با اشاره به چالشهای شدید اقتصادی، بحران املاک و کاهش رشد اقتصادی چین در دو سال اخیر معتقدند رژیم چین تلاش خواهد کرد که به تهاجم ژئولیتیکی جهانی دست بزند تا توجهات عمومی را از بحرانهای داخلی خود منحرف کند و برای تداوم حکومت خود، ناسیونالیسم را به عنوان ابزار مشروعیت خود جایگزین رفاه و فراوانی کند.
چین کمونیستی، سرکوب بیشتر و نظارت کمتر
دو سال قبل از حادثه یازده سپتامبر، حزب کمونیست چین به رهبری جیانگ زمین، سرکوب گستردهای را علیه تمرینکنندگان روش معنوی فالون گونگ آغاز کرد. جیانگ زمین به تمام ارگانهای حکومت خود دستور داد: «آنها را از نظر مالی ورشکسته کنید، خوشنامیشان را از بین ببرید و جسمشان را نابود کنید.» جیانگ زمین به این دستور نیز اکتفا نکرد.
مینگهویی گزارش داد که جیانگ زمین اداره ۶۱۰ را به سبک گشتاپوی نازیها تاسیس کرد و به آن قدرت بینظیری داد تا سیاست آزار و شکنجهاش را اجرا کند. کل جامعه، از مدارس تا شرکتها، از دادگاهها تا زندانها، همه برای آزار و شکنجه تمرینکنندگان بسیج شدند. کل هزینه آزار و شکنجه فالون گونگ حدود یکچهارم تولید ناخالص داخلی چین را تشکیل میدهد.
براساس این گزارش، جیانگ برای توجیه آزار و شکنجه به رسانههای دولتی دستور داد حقه خودسوزی میدان تیانآنمن را بسازند تا تمرینکنندگان فالون گونگ را شیطانی جلوه دهند.
فالون گونگ یا فالون دافا یک روش تزکیه ذهن و بدن است که بر سه اصل «حقیقت، نیکخواهی و بردباری» به عنوان سرشت جهان تاکید میکند.
این سرکوبها در زمانی به وقوع پیوست که حدود یک دهه از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی میگذشت، دیوار برلین فرویخته بود و نظم نوین جهانی به رهبری آمریکا بنیان گذاشته شده بود و حقوق بشر یکی از پایههای این نظم جدید به شمار میرفت. درست در زمانی که ایالات متحده و دنیای آزاد شروع به تمرکز بر محکومیت استبداد کمونیستی کردند، حملات ۱۱ سپتامبر رخ داد. اولویتها به شکل قابلتوجهی تغییر کرد و به جای تمرکز به کمونیسم و نقض حقوق بشر در چین، جنگ علیه تروریسم در افغانستان و عراق آغاز شد.
حملات ۱۱ سپتامبر فرصتی برای جیانگ زمین بوجود آورد تا در زمانی که توجه دنیای آزاد به حذف رهبر القاعده و مبارزه با تروریستهای افراطگرای اسلامی در خاک افغانستان متمرکز بود، دامنه شکنجه و کشتار علیه فالون گونگ را گسترش دهد. براساس بررسیهای ۱۰۶ وکیل حقوق بشر، از سال ۲۰۰۱ و به مدت دو دهه ۶۵ هزار تمرینکننده فالون گونگ به دلیل اعضای بدنشان توسط حزب کمونیست چین به قتل رسیدند.
با اطمینان میتوان گفت که اگر حادثه ۱۱ سپتامبر به وقوع نمیپیوست، آمریکا و دنیای آزاد فرصت داشتند که بر جنایات حزب کمونیست چین تمرکز کنند و حزب حاکم را تحت فشار قرار دهند تا مانع از تداوم این جنایات در دو دهه بعد شوند.
دکتر تورستن تری، بنیانگذار سازمان پزشکان مخالف برداشت اجباری اعضای بدن موسوم به دافوه در گفتگویی با اپک تایمز اظهار داشت که هدف حزب کمونیست چین از برداشت اجباری اعضای بدن فراتر از مرزهای چین رفت و در واقع چین کمونیستی به دنبال از بین بردن اخلاق پزشکی غربی بود تا بتواند برداشت اجباری اعضای بدن استانداردی برای پزشکی پیوند اعضا در جهان شود.
انبیسی نیوز با اشاره به سرکوب اویغورها در چین گزارش داد دولت وقت آمریکا ناچار شد که تن به سازش با حزب کمونیست چین بدهد تا بتواند از حمایت پکن در شورای امنیت سازمان ملل برای جنگ با القاعده برخورداری شود، بنابراین فشار بر پکن برای رعایت حقوق بشر در چین را کاهش داد و درخواست پکن برای اضافه کردن یک سازمان مبهم اویغور موسوم به جنبش اسلامی ترکستان شرقی به فهرست گروههای تروریستی را بپذیرد.
یون سان، مدیر برنامه مرکز تحقیقاتی استیمسون معتقد است که ۱۱ سپتامبر فرصتی عالی برای پکن بوجود آورد تا روایت «تهدید تروریستی اویغورها» را ایجاد کند.
او همچنین جنگ علیه تروریسم را جزو جنگهای فرسایشی ایالات متحده دانست که باعث شد، هزاران نیروی آمریکایی در افغانستان و عراق کشته شوند، تریلیونها دلار برای این جنگها هزینه شود و قدرت ملی این کشور کاهش یابد.
دیدگاه ارائهشده در این مقاله نقطه نظر نویسنده بوده و لزوماً منعکسکننده دیدگاه اپک تایمز نیست.