یک کارشناس اجتماعی میگوید طالبان با ممنوع کردن کاربرد واژگان زبان فارسی دری رویکرد قومیشان را به نمایش میگذارند. تصور عموم بر این است که طالبان یک گروه بنیادگرای دینی هستند ولی با ممنوع کردن واژگان زبان فارسی نشان دادند که همچنان رویکرد قومی و قبیلهای خود را دنبال میکنند.
طالبان در طول دو سال حکومتشان دستورهای مختلفی برای حذف زبان فارسی در افغانستان به اجرا درآوردهاند، آنها در دستور تازهشان که به زبان پشتو به دانشگاهها ابلاغ کردهاند، استادان دانشگاه را از به کارگیری واژههای زبان فارسی منع کردهاند و زبان فارسی را زبان بیگانه نامیدهاند. طالبان در ابلاغیه خود به طور مشخص از کلمات «دانشگاه، دانشجو، دادگاه و…» نام بردهاند.
زبانشناسان و پژوهشگران زبان و ادبیات فارسی معتقدند که افغانستان از خاستگاههای زبان فارسی است.
ممنوعیت هویت تمدنی فارسی
حسن رضایی، کارشناس اجتماعی و مترجم در گفتگو با اپکتایمز درباره دلایل ریشهای این تصمیمات طالبان میگوید: «در تاریخ افغانستان زمزمههای مخالفت با زبان فارسی یا گذاشتن نام دیگری روی زبان یا جداسازی دری از فارسی سابقه دارد، ولی این شکل از عصبیت طالبان در ستیز با زبان فارسی بیسابقه است و این اولین باری است که استفاده از واژههای فارسی برای استفادهکنندگانش در افغانستان مجازات در پی دارد.»
زبان فارسی، زبان مادری دو قوم هزاره و تاجیک در افغانستان محسوب میشود و میلیونها نفر از جمعیت افغانستان به این زبان سخن میگویند.
وی در ادامه میگوید: «طالبان برای ممنوعیت کاربرد واژگان فارسی به قانون اساسی ۲۰۰۴ متوسل میشوند که خود آن را ملغی اعلان کردهاند و قبول ندارند. اگر فرض کنیم که طالبان بر اساس قانون سال ۲۰۰۴ میلادی مانع استفاده از چند اصطلاح علمی و کاربردی شوند، پس با صدها و هزاران اصطلاح علمی دیگری که در یک زبان موجود است و بر اساس قواعد زبانی ساخته میشود و پویایی زبانی را تضمین میکند اما در دایره لغات ماموران کمدانش و بعضا بیدانش طالبان وجود ندارد، چه خواهند کرد.»
کاربران افغانستان در شبکه اجتماعی توئیتر میگویند که طالبان لگو و لوحه/تابلوهای نهادهای مهم آموزشی و صحی/بهداشتی درمانی به زبان فارسی دری در شهرهای بزرگ را از بین بردهاند و بجای آن تابلوهایی به زبان پشتو نصب کردهاند. آنها تصاویری از سردر دانشگاه بلخ، دفتر ولایت/استانداری بامیان، دادگاه عالی و چند بیمارستان مهم دولتی را همرسانی کردهاند که در آنها، تابلوهای جدیدی به زبان پشتو نصب شده است. طالبان در چند ماه گذشته نیز پرترههای نصبشده از شاعران مشهور فارسی را از دیوار دانشکده ادبیات دانشگاه کابل برداشتند.
رضایی میافزاید: «بدون تردید این کار (تصمیمات طالبان برای از بین بردن زبان فارسی در افغانستان) یک عمل هویتستیزانه برای محو یا تضعیف بخشی از هویت مردم افغانستان، یعنی زبان فارسی دری است. باید یادآور شد که زبان فارسی و فارسی دری یک زبان است و هیچ دوگانگی بین این دو نام وجود ندارد. ناصر خسرو که متعلق به قلمرو افغانستان امروزی است و سعدی و حافظ که تعلق به قلمرو ایران امروزی دارند، این زبان را «دری» خواندهاند و از سوی دیگر مولانا که متعلق به تمدن بلخ باستان است، بارها آن را فارسی گفته است و حتی بین عامه مردم افغانستان از جمله پشتوزبانان از این زبان با نام فارسی یاد میکنند. پس دو نام برای این زبان هیچ تفاوت و دوگانگی ایجاد نمیکنند. طالبان با این کارشان کینهشان را علیه فرهنگ و تاریخ مردم و عصبیت بسیار خام و نسنجیدهشان را نشان میدهند.»
به گفته وی، «اگر زبان فارسی و دری فرق داشته باشند یا دو زبان باشند باید این تفاوت در آثار مکتوبشان که بازتابدهنده ادبیات یک زبان است، ظهور و بروز یابد. ایرانیان کتابهای مثنوی و دیوان شمس، ناصر خسرو یا دیگر شاعران بلخ و سنایی غزنوی را میخوانند و متوجه کلمات و مفاهیم آن میشوند و به همین ترتیب مردم افغانستان میتوانند کتابهای سعدی و حافظ را بخوانند، بدون اینکه در درک معانیشان دچار مشکل شوند. همچنین در افغانستان آموزش سنتی خواندن و نوشتن از طریق کتاب گلستان سعدی و در سطح پیشرفتهتر آن با کتابهای بوستان و حافظ صورت میگرفت و همچنان یک سنت آموزشی رایج در افغانستان است.»
وی ادامه میدهد: «من شاهد بودم که چطور ضعف دانش افراد و محدودیت دایره لغات خودشان آنان را به قضاوت درباره زبان میکشد. بارها پیش آمده بود که اگر کسی یک اصطلاح علمی و ادبی را نمیفهمید میگفت که اصطلاح مزبور ایرانی است؛ درحالیکه اصطلاح یادشده در سطحی بود که فقط در دایره لغات محدود شنونده وجود نداشت. چنانکه امروزه اگر کسی از کلماتی که عبدالرحمانخان پادشاه افغانستان در کتاب منسوب به وی «تاجالتواریخ» استفاده کند، بیدرنگ متهم به «ایرانیگرایی» میشود، درحالیکه در تعلق قبیلهای عبدالرحمانخان به قوم پشتون هیچ تردید تاریخی وجود ندارد. همچنین فیض محمد کاتب، مورخ دربار عبدالرحمانخان در سراجالتواریخ اصطلاحاتی که امروز ایرانی میخوانند را در قرن نوزدهم استفاده میکرد، واژههایی شامل «دویست» یا «فشنگ» که امروز در افغانستان «دوصد» و «مرمی» مینامند.»
اصطلاح «ایرانیگرایی» یک برچسب برای استفادهکنندگان از زبان فارسی در افغانستان است. شبیه آنچه که در ایران به نام «غربزدگی» استفاده میشود.
فارسی، دری و تاجیکی
در دوره معاصر افغانستان تلاشهای مختلفی برای جداسازی زبان فارسی از افغانستان صورت گرفت و برای اولین بار در سال ۱۳۴۳ شمسی به دستور ظاهرشاه، زبان فارسی در افغانستان به زبان دری تغییر نام داد. به همین ترتیب عناوین کتابهای ادبیات و زبان فارسی که در مکاتب/مدارس افغانستان آموزش داده میشد، تغییر داده شد.
در سال ۲۰۰۹ میلادی، عبدالکریم خرم وزیر اطلاعات و فرهنگ دولت حامد کرزی، دستور از بین بردن بیش از هزار جلد کتاب به زبان فارسی را صادر کرد. وی همچنین دستور اخراج تعدادی از کارمندان رادیو و تلویزیون ملی افغانستان را بخاطر استفاده از واژههای دانشگاه و دانشجو صادر کرد. دستورات وی با اعتراضاتی در شهر مزار شریف در استان بلخ و کابل شد.
در تاجیکستان نیز از دوره اتحاد جماهیر شوروی سابق اقدامات مشابهی توسط حزب کمونیست وابسته به شوروی در جریان بود.
مشخص نیست که دو کشور همسایه که یکی تحت سلطه حاکمان کمونیسم و دیگری در حاکمیت حکومتهای قومی بود تا چه اندازه از سیاستهای فارسیستیزی یکدیگر تاثیر میگرفتند. نجم کاویانی، نویسنده معتقد است که تغییر زبان فارسی به تاجیکی در تاجیکستان توسط بلشویکها و بعد از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ صورت گرفت. کمونیستهای روسیه تاکید داشتند که زبان تاجیکی با زبان فارسی فرق دارد، اما چند دهه بعد در افغانستان زبان فارسی به زبان دری تغییر نام داد.
حسن رضایی در این مورد میگوید که «هر دو نظام طالبان و اتحاد جماهیر شوری سابق دو نظام ایدئولوژیک با هم شباهت دارند. نظامهای ایدئولوژیک افراطگرا غیر از نگاه خود به فرهنگ، تاریخ، جامعه و سیاست، نگاههای مخالف و متفاوت را بر نمیتابند. در اتحاد جماهیر شوروی سابق، سرکوب و انکار هویتها بر اساس اندیشه جهانوطنی کمونیستی صورت میگرفت و تمام هویتهای دیگر طرد میشد... طالبان هم با هویت خودی و داخلی که بیش از هزار سال سابقه دارد، به مبارزه برخاستهاند که محکوم به شکست است. این زبان، زبان سیاست اداره و تاریخ افغانستان است و پادشاهان پشتون با آن حکمرانی کردهاند، طبعا گروه بیهویت و بیریشهای مثل طالبان نمیتوانند با آن مبارزه کنند و قطعا محکوم به شکست هستند.»